جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    حدیث / آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
    بخش نهم

    تفسير اسم‏

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 95

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمآئِكَ بِاكْبَرِها

    وَ كُلُّ اسْمآئِكَ كَبيرَةً؛

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِاسْمآئِكَ كُلِّها.

    تفسير ادبى‏

    از نظر لغت «اسم» به معناى علامت و نشانه است. لكن در عرف، غلبه پيدا كرده و به آن چيزى كه «اسم» براى چيزى بگذارند اصطلاح شده است؛ يعنى علم براى چيزى است كه به آن «اسم» مى‏گويند.

    يك حرف مشهور در ميان اصحاب است كه مى‏گويند: «اسماءُ اللَّه توقيفى است.» اين صحيح است؛ يعنى پروردگار عالم اسماى حسنايى دارد و اين اسما را خود خدا بايد براى خود انتخاب كند و اين‏كه ما به طور علمى براى خدا چيزى وضع كنيم جايز نيست، اما عرف، ذوق و دقت اين را مى‏پسندد، لذا اين كه مى‏گويند اسماء الله توقيفى است؛ يعنى مثلًا اگر بخواهيم به خدا «عِلَّةُ الْعِلَلْ» بگوييم و اين عِلَّةُ العلل يكى از اسماى خدا باشد، جايز نيست. اما اگر صفتى براى خدا بياورم، نه از باب عَلَميّت؛ براى مثال بگويم پروردگار عالم واجب الوجود، عِلّتُ العِلل و اسْطقسُّ فَوْقَ اسْطُقُسات‏[1] است، مانعى ندارد، چون صفت آوردن براى خدا- هر صفتى كه لايق‏

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 96

    ذات مقدسش باشد- اشكالى ندارد؛ لذا بين اسما و صفات به اين اعتبار تفاوتى نيست چنان كه بين اسما و كلمات هم تفاوتى نيست، و براى اين كه در جملات تكرار لازم نيايد از اين اسما كه در اين جاست عَلَم‏هايى را كه براى ذات مقدس خداست، اراده مى‏كنيم؛ يعنى آن اسم‏هايى كه خود پروردگار عالم براى خود انتخاب كرده و به واسطه اهل‏بيت به اطلاع ما رسيده‏است.

    «فيض مقدس» از اسماى خداست؛ يعنى علامت خداست، و عَلَم براى ذات مقدس خدا نيست؛ بنابراين مراد از اسما در

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمائِكَ»،

    «رحمان»، «رحيم»، «قيّوم»، «قدّوس»، «سلام» و اسم‏هايى است كه در دعاها و قرآن شريف ديده مى‏شود. و صفات خدا در قرآن گاهى به طور علميت گفته شده، چنان كه در دعاها هم فراوان است:

    «يا اللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ.»

    اسم‏هاى يادشده، عَلَم است و خدا را به اين اسم‏ها كه از طرف ذات مقدس براى خودش گذاشته شده، مى‏خوانيم. گاهى هم به طور وصفى است:

    «بسم اللَّه الرحمن الرحيم.»

    در اين جا رحمان و رحيم، وصف براى اللَّه است، نه اسم.

    شرح عرفانى‏

    عارف، يعنى كسى كه به در خانه خدايش رفته است، گاهى به اسماى پروردگار عالم و صفات او توجه پيدا مى‏كند و مى‏بيند كه در ميان اسما اسمى به نام «اسم اعظم» و «اسم اكبر» داريم، لذا مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمائكَ بِاكْبَرِها؛

    اى خدا! به درخانه تو آمده‏ام، توجهم به اسماى توست به بزرگ‏ترين اسم‏هايت تو را قسم مى‏دهم.»

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 97

    در همين حال توجه پيدا مى‏كند كه همه اسما و صفات عين ذات او هستند، لذا مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ اسْمآئكَ كَبيرَةً

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِاسْمائكَ كُلِّها؛

    اى خدا! همه اسمائت بزرگ‏اند، به در خانه تو آمده‏ام، و تو را به همه اسمائت قسم مى‏دهم؛ يعنى تو را به ذات مقدست قسم مى‏دهم.»

    گاهى هم توجه مى‏كند كه فيض مقدس از اسماى خداست؛ بنابراين مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمائكَ بِاكْبَرِها؛

    خدايا! به درخانه تو آمده‏ام، نظرم به رحمت واسعه توست. خدايا! تو را به آن اسمى كه بزرگ‏ترين اسم‏هاى تو در اسماى افعال است و به حقيقت محمد صلى الله عليه و آله قسم مى‏دهم.»

    گاهى توجه پيدا مى‏كند كه فيض مقدس بسيط است، در اين حال مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ اسْمآئكَ كَبيرَةً

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِاسْمائكَ كُلِّها؛

    اى خدا! به در خانه تو آمده‏ام، تو را به رحمت واسعه‏ات كه يك چيز بيشتر نيست، قسم مى‏دهم.»

    درس ولايى‏

    عارف گاهى توجه به اهل‏بيت دارد و اين كه اهل‏بيت اسماى حسناى خدا هستند، وى در حال كثرت است و چهارده نفر را مى‏بيند، لذا مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمائكَ بِاكْبَرِها؛

    اى خدا! به در خانه‏ات آمده‏ام، تو را به حقيقت محمد صلى الله عليه و آله كه بزرگ‏ترين اسماى توست قسم مى‏دهم.»

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 98

    وى در همان حال توجه پيدا مى‏كند كه اهل‏بيت نور واحد، اسم واحد و كمال واحدند، در اين حال مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ اسْمآئكَ كَبيرَةً

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِاسْمائكَ كُلِّها؛

    اى خدا، به درخانه‏ات آمده‏ام، نظرم به چهارده معصوم است، چهارده معصوم را به در خانه‏ات شفيع آورده‏ام. اى خدا! تو را به اين چهارده معصومى كه نور واحدند، قسم مى‏دهم.»

    تذكر اخلاقى‏

    وقتى كه عارف در خانه خدا برود و بگويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمائكَ؛

    اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، توجهم به اسماى توست.» اگر دل و زبان او هم بگويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ اسْمائكَ.»

    و دل او مظهر صفت جلال و جمال خدا باشد، خواه ناخواه به جايى مى‏رسد كه صفات و اسماى جمال و جلال خدا بر دلش حكومت پيدا مى‏كند: «يَدْعَونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً.»[2] عارف در اين حال به مقامى مى‏رسد كه جز وى نمى‏تواند آن را درك كند و گاهى اسما و صفات پروردگار عالم در دل رسوخ مى‏كند، و بالاتر از اين، گاهى پروردگار عالم بر دل انسان حكومت پيدا مى‏كند: «لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ و لابَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ.»[3]

    حكومت خدا بر دل‏

    حكومت خدا بر دل، موجب مى‏شود كه ديگر هيچ چيز و هيچ كسى انسان را مشغول نكند و دل به كسى جز خدا نبندد.

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 99

    در اين حالت در خلوت و جلوت با خداست:

    «الَذّينَ يَذْكُرونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنوبُهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالارْض رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛[4] آنان كه خدا را [در همه احوال‏] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى‏كنند، و در آفرينش آسمان‏ها و زمين مى‏انديشند [و مى‏گويند كه‏] پروردگارا، اين‏ها را بيهوده نيافريده‏اى، منزهى تو، پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.

    - اين حالت از كجا پيدا مى‏شود؟

    - برهان؟ نمى‏تواند.

    - عقل؟ پايش لنگ است.

    پاى استدلاليان چوبين بود


    پاى چوبين سخت بى تمكين بود[5]




     

    - چه چيزى مى‏تواند اين حالت را به انسان بدهد؟ چه وقت انسان مى‏تواند مصداق اين آيه شريفه بشود كه: «اللَّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الِىَ النُّورِ»؛[6] «ولىّ» در اين جا به معناى «سرپرست» است. وقتى خدا بر دل مؤمنين حكومت مى‏كند، تمام ظلمت‏ها و طاغوت‏ها از دل مى‏رود، و نور مى‏آيد: «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظّلُماتِ الِىَ النُّورِ»؛- چه وقت خدا بر دل حكومت مى‏كند؟

    - وقتى كه دل لياقت حكومت خدا را داشته باشد.

    «ديو چو بيرون رود فرشته در آيد.»[7]- هر وقت كه صفات رذيله و قساوت‏ها از دل برود و رابطه با خدا محكم شود.

     

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 100

    روزه ماه مبارك رمضان، روزه‏هاى مستحبى، شب زنده‏دارى، راز و نياز با خدا، نماز، به‏خصوص نماز اول وقت و از همه بهتر اجتناب از گناه، زمينه ساز حكومت خدا بر دل هستند. اين‏ها موجب مى‏شوند تا نور خدا و اسما و صفات وى تجلى پيدا كرده و ذات مقدسش بر دل حكومت كند.

    يك تقاضا

    در زندگى‏تان اگر «اجتناب از گناه» باشد به يقين نور خدا بر دل مى‏تابد. قرآن مى‏فرمايد: «هُدىً لِلْمُتَّقينَ.»[8] دست عنايت خدا بر سرآدم با تقواست. اما در آيات فراوانى مى‏فرمايد:

    «انَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمينَ.»[9]، «انَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفاسِقينَ.»[10] و «انَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الكافِرينَ.»[11] خدا بر دل گنه‏كار حكومت ندارد و دست عنايتش روى سر ظالم نيست. اگر خدا نباشد طاغوت و طاغوت‏ها و شيطان‏ها بر دل حكومت مى‏كند، و صفات رذيله يكى پس از ديگرى بر دل هجوم مى‏آورند: «والَّذينَ كَفَرُوا اوْلِيائُهُمُ الطَّاغُوُتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الِىَ الظُّلُماتِ.»[12] اگر نور خدا نباشد ظلمت‏ها بر دل فرود مى‏آيد: «اوْ كَظُلْماتٍ فى‏بَحْرٍلُجّىٍ يَغْشهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ.»[13]



    [1]. از تعبيرات مختص به فيلسوف مشهور ميرداماد- عليه الرحمه- است؛ به معناى مادة المواد، اصل عناصر.

    [2]. سجده، آيه 16.

    [3]. نور، آيه 37.

    [4]. آل عمران، آيه 191.

    [5]. مثنوى معنوى، دفتر اول« ناليدن ستون حنانه چون براى پيغامبر صلى الله عليه و آله ...» بيت 16.

    [6]. بقره، آيه 257.

    [7]. حافظ، ديوان اشعار، غزليات، شماره 232.

    خلوت دل نيست جاى صحبت اضداد


    ديو چو بيرون رود فرشته درآيد




    [8]. بقره، آيه 2.

    [9]. قصص، آيه 50.

    [10]. منافقون، آيه 6.

    [11]. مائده، آيه 67.

    [12]. بقره، آيه 257.

    [13]. نور، آيه 40.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365